کرونا؛ جدیدترین مهمان زندگی من

ساخت وبلاگ

ساعت حدود ۵ یا ۶ بعد از ظهر است، فرقی هم ندارد 

دقیقن ساعت چند است....امروز از صبح که بیدارشده م 

جم نخورده م همینطور طاق باز با دردی که حاصل این 

مهمان نخوانده است ،به سقف خانه زل زده م و چیزهایی

از سرم گذشته که بماند....

حدود دوسالی میشود شایدم بیشتر(ازوقتی مغازه بازکردم)

هرلحظه ام به بدو بدو گذشته و با ادامه تحصیل در دانشگاه

این عجله کردنها رو به فزونی گذشته است

خودم را میان هیاهوی روزگار گم کرده بودم ؛کرونا آمد 

کرونا باضربتی تمام عیار آمد،تا خودم را یاد خودم بیندازد

اول از گر گرفتن پاهایم شروع شد بعد زانو درد

وبعد چند استفراغ نصفه و نیمه به جانم انداخت؛

تا با شکم خالی و نفس هایی که هق هق می کردند در جهانی 

که خودم ساخته بودم،به مساف هیچ کس جز خودم بروم 

و بدانم چند مرده حلاجم در این روزگار.

Perspective...
ما را در سایت Perspective دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mohsenbalesinia بازدید : 165 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 22:10